نقش ایرانیان در عصر ظهور
اگر کسى با دقت ، روایات وارده پیرامون نقش ایرانیان در زمان ظهور را مورد بررسى قرار دهد، به دو نتیجه روشن مى رسد:
اول اینکه : بطور یقین از پیامبر(ص ) و امامان (ع ) مدح و ستایش درباره ایرانیان وارد شده است . و هر چند در تطبیق روایاتى که به بیان نقش تاریخى ایرانیان در حمل پرچم اسلام و خدمات علوم و تمدن آن پرداخته است با معیارهاى ملى گرائى یا نژادپرستى و یا شیعه و سنى خود به تحلیل و تحقیق بپردازیم . محال است که بتوانیم در نقش مشخص شده آنان در روایات مستفیضه ، نسبت به مهیا نمودن مقدمات حکومت حضرت مهدى (ع ) مناقشه کنیم .. این روایات به روشنى خبر مى دهد که ظهور جهانى و وعده داده شده براى اسلام ، در آیاتى مانند ((لیظهره على الدین کله )) در آخر الزمان ، از دو ناحیه بسوى قدس تحقق مى یابد. یکى بسیج عمومى و نظامى از منطقه ایران که داراى جمعیتى انبوه و داراى ولایت و دوستى اهل بیت (ع ) مى باشند و جنبش دوم که از مکه مکرمه و حجاز آغاز مى شود و بدین سان هر دو حرکت عظیم در سرزمین عراق بیکدیگر پیوسته و به رهبرى امام مهدى (ع ) به سوى قدس پیش مى روند.
نتیجه دوم : اینکه ما هم اکنون در زمان ظهورى که روایات آن را توصیف کرده اند وارد شده ایم و مرحله اول آن ، نهضت ایرانیان که مقدمه ظهور آن حضرت است توسط آن مرد از قم (امام خمینى ) آغاز شده است و این انقلاب هدف خود را که آزادى قدس و نبرد با اسرائیل است به جهانیان اعلام نموده است و اینک درگیر مشکلات و دشواریهایى است که دشمنان بر سر راهش ایجاد نموده اند.. و استمرار این انقلاب الهى تنها در انتظار آن دو آزاد مرد
بعنوان رهبران خود مى باشد: یعنى یکى سید خراسانى ، و دیگرى فرمانده کل نیروهاى وى که جوانى گندم گون از اهل رى بوده و نام شریف او در روایات ، شعیب بن صالح و در برخى
دیگر از روایات صالح بن شعیب آمده است که سید خراسانى او را بعنوان اولین فرمانده نیروهاى ایرانى منصوب مى نماید و سپس حضرت مهدى (ع ) ایشان را بعنوان فرماندهى کل قواى خویش مفتخر مى فرماید.
البته این نکته که با آغاز حرکت انقلاب اسلامى در ایران ، زمان ظهور حضرت مهدى (ع ) نیز شروع شده است بحثى است ریشه دار و قابل بررسى ، بهمین جهت مجددا مرورى اجمالى بر بیان دلائل آن از روایات قبلى و غیر آنها، مى نمائیم ..
گاهى گفته مى شود: که آرى ظهور مبارک حضرت مهدى (ع ) مسلم و قطعى است و اعتقاد به آن از اصول مذهب شیعه است و چنین عقیده اى نزد شیعه و سنى از وعده هاى خداوند عزوجل است که بر زبان پیامبر راستگو و امین (ص ) و امامان (ع ) جارى شده است .. چنانکه از جمله قضایاى مسلم و حتمى که در منابع حدیث شیعه و سنى از آن یاد شده ، این است که زمینه سازان ظهور و حکومت آن حضرت ، ایرانیان مى باشند.. اما این ویژگى ایرانیان که در روایات به آن تصریح شده و قطعى مى باشد با ظاهر شدن آن دو مرد بزرگوار بنام سید خراسانى و فرمانده نیروهاى وى شعیب بن صالح ، آغاز مى گردد که هنگام ظاهر شدن آن دو، در منابع حدیث شیعه ، همزمان با خروج سفیانى و یمنى و طبق منابع اهل سنت ، فاصله بین ظاهر شدن آن دو یار امام و تسلیم و تقدیم درفش اسلام بدست تواناى حضرت مهدى (ع ) هفتاد و دو ماه یعنى شش سال مى باشد.
این خلاصه مطالبى بود که بواسطه آن اشکال بر حکم به شروع و آغاز زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام شده بود.
این مطلب قابل توجه است که مراد ما از زمان ظهور حضرت ، مدت ده و یا بیست و یا سالهاى محدود نیست بلکه مقصود این است که حوادث و پیشامدهایى که در روایات به آن تصریح شده که آنها از مقدمات ظهور حضرت و متصل به آن هستند، در حقیقت آغاز شده است بویژه ، دو واقعه از بین آنها:
اول : فتنه انگیزیهاى غرب و شرق که همه مسلمانها را در برگیرد و فتنه دیگرى که در روایات به نام فتنه فلسطین آمده که زائیده شرارت و فتنه انگیزى ابرقدرتهاست .
دوم : برپائى نظام اسلامى در ایران .
بنابراین مراد از زمان ظهور، همان معناى متعارف گفتار ما یعنى عصر و زمان شکست اسرائیل و یا عصر انقلابها و یا زمان تجلى اسلام است ، که از آن بعنوان قرن ظهور و یا نسل معاصر ظهور نیز، مى توان نام برد، زیرا روایتى که از امام باقر علیه السلام نقل شده است آن حضرت فاصله بین انقلاب ایرانیان و ظهور حضرت مهدى علیه السلام را به اندازه عمر معمولى یک انسان بشمار آورده است آنجا که فرمود:
(اگر آن زمان را درک کنم خویشتن را براى یارى صاحب این امر نگاه مى دارم ))
روایاتى که دال بر آغاز زمان ظهور باشد بسیار است ، مجموعه این روایات که به نحو تواتر اجمالى وارد شده است ، در یک بررسى دقیق مى تواند در تطبیق بر عصر فعلى ما و پیشامدهایى که اتفاق مى افتد، باعث اطمینان گردد. بلکه مى توان ادعا کرد برخى از این روایات به تنهائى در حصول اطمینان به آغاز شدن زمان ظهور حضرت ، کافى است .
روایات فتنه اخیرى را که پیامبر صلى الله علیه و آله از آن خبر داده است که بزودى بر امت آن آشکار مى گردد به چه چیز غیر از فتنه کر و کور غربى که فتنه فلسطینى نیز زاییده آن است مى توان تفسیر و توجیه نمود؟ فتنه اى که در روایت تصریح به شام شده است :
(زمانیکه فتنه فلسطین بوجود آمد، در سرزمین شام نیز مانند بر هم خوردن آب در مشک بوجود مى آید))
این فتنه به شکل مخصوصى به سرزمین شام راه پیدا مى کند، یعنى بر منطقه اى که احاطه بر فلسطین دارد به گونه اى که اهالى آنجا مانند شدت تکان خوردن آب در مشک به حرکت مى آیند..
با بررسى دقیق در روایات فتنه اخیرى که به نحو تواتر اجمالى نقل شده و همچنین فتنه فلسطین و شامات که معلول این فتنه است و با توجه به تاریخ امت اسلامى و وضع موجود آن .. از این روایات استفاده مى شود که مراد از فتنه در روایت ، فتنه و آشوبگرى قدرتهاى شرق و غرب امروز است که روایات دلالت بر استمرار و ادامه آن تا ظهور حضرت مهدى علیه السلام دارد. و نمونه روایاتى که ما در فصل مربوط به ((فتنه شرق و غرب )) ذکر کردیم ، یکى از ده ها روایت در این زمینه است .. و از عجیب ترین روایات در اینها این است که فتنه فلسطین با نام و نشان در روایت وارد شده است !.
چگونه تحلیل و تفسیر نمائیم روایات مربوط به ظاهر شدن سید خراسانى و شعیب بن صالح را، که به روشنى از آنها استفاده مى شود که این دو مرد بزرگ ، بعد از بر پا شدن حکومت اسلامى در ایران و وارد شدن آن در جنگى طولانى با دشمن ، در این کشور ظاهر مى شود و با به دست گرفتن منصب هاى حکومتى ، خود شخصا رهبرى و فرماندهى لشکریان خویش را به عهده داشته و در جنگ سرنوشت سازى در منطقه فلسطین ، که مقدمه حکومت حضرت مهدى علیه السلام را فراهم مى نماید، درگیر مى شوند، حالا ایا این دو بزرگوار که ظاهر مى شوند لشکریان و یا ملت خود را مستقیما و بدون مقدمه رهبرى مى نمایند و از صفر شروع مى کنند؟ هرگز. بلکه چنین ظهورى که در روایات به تصریح شده است لازمه اش وجود زمینه مناسب و آمادگى کامل در مردم ایران نه تنها از جنبه مذهبى و اعتقادى بلکه جو سیاسى مناسب ، در جهان و خاورمیانه است . که این خود آغازى است براى ایجاد نبرد بین ایرانیان طرفدار حضرت و دشمنانشان ، از این روست که در روایات آمده است زمانیکه ایرانیان احساس نمایند نبردشان با دشمن به طول انجامیده سراغ سید خراسانى رفته و او را سرپرست امور خود مى گردانند گر چه وى نخست نمى پذیرد، اما زمانى که زمام امور بدست او قرار گرفت یار دیگرش شعیب بن صالح را به فرماندهى نیروهاى خویش برمى گزیند.
روایتى را که از امام باقر علیه السلام در منابع شیعه وارد شده و منطبق بر انقلاب اسلامى ایران است چگونه تفسیر نمائیم آنجا که فرمود:
(گوئیا مى بینم گروهى را که از مشرق زمین خروج کرده و طالب حق مى باشند اما آنها را اجابت نمى کنند مجددا برخواسته هایشان تاءکید دارند، اما مخالفان نمى پذیرند. وقتى چنین وضعى را مشاهده مى کنند شمشیرها را بدوش کشیده و در مقابل دشمن مى ایستند، اینجاست که پاسخ مثبت مى گیرند اما این بار خودشان نمى پذیرند تا اینکه همگى قیام مى کنند.. و درفش هدایت را جز به دست تواناى صاحب شما (حضرت مهدى علیه السلام ) به کسى دیگر نمى سپارند کشته هاى آنان شهید محسوب مى شوند اما من اگر آن زمان را درک مى کردم ، خویشتن را براى یارى صاحب این امر نگاه مى داشتم ))
چنانکه تفسیر آن در روایت مربوط به اهل مشرق و درفش هاى سیاه گذشت .. و همچنین در روایتى دیگر که گذشت آمده بود:
(پس مبارزه مى کنند و پیروز مى گردند و به آنچه مى طلبند دست مى یابند اما خودشان نمى پذیرند))
این روایت ، تا زمانیکه بر نهضت فعلى ایرانیان تطبیق مى کند. چگونه آن را توجیه کنیم به اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان از نهضتى آینده نسبت به ایرانیان خبر داده اند و از انطباق بر نهضت موجود و آنچه پیش مى آید چشم پوشى کنیم ! و آیا این را بر همین نهضت و بر نهضت دیگر آنان که مثلا داراى همین ویژگیها و شرائط سیاسى ، بعد از قرنهاست تطبیق کنیم ! و آیا چنین تفسیرى را عقل سلیم مى پذیرد؟.
روایاتى را که درباره قم و موقعیت جهانى آن شهر، از زبان پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان علیه السلام نقل شده است ، چگونه به تاءویل ببریم روایاتى که دلالت دارد این موقعیت ، نزدیک ظهور حضرت مهدى علیه السلام و متصل به ظهور آن بزرگوار خواهد بود... همچنین بیانگر ظاهر شدن مردى موعود از آن شهر. و یاران با وفایش است که نه از جنگ مى هراسند و نه خسته مى شوند.. و ما امروز وضع موجود این شهر را مى بینیم که تا دیروز با وجود حوزه علمیه در آن شهرى ضعیف بود و تاءثیر معنوى این شهر محدود در حیطه جهان تشیع و متدینین شیعه بوده است .
اینک نام آن شهر و قیامش و روش و اسلوب آن و معرفى نمودن اسلام ، گوش جهانیان را پر مى کند! برنامه ریزى ها و خط و مشى آن در قلوب مسلمانها و جوامع اسلامى سرایت کرده و رسوخ مى نماید و علم و دانش از این شهر به سایر مسلمانان جهان مى رسد.
بنابراین تا زمانیکه روایات وارده در موقعیت و عظمت قم و انقلاب و نهضت آن و مرد وعده داده شده و برخاسته از این شهر، بر انقلابى که از قم آغاز شد و بر رهبرى آن ، امام خمینى و طرفداران وى انطباق داشته باشد آیا معقول است که آن را به موقعیتى جهانى که پس از ده ها سال و قرن براى قم بوجود آید و مردى از آنجا ظهور مى کند که طرفداران و یاران وى و یا حکومت و انقلابش داراى این صفات هستند.. تفسیر کنیم و از آنچه که موجود است صرف نظر کنیم ؟!
اگر چنین مطلبى درباره مرد وعده داده شده از قم صحیح باشد، چگونه در روایات مربوط به موقعیت جهانى وعده داده شده شهر قم مى تواند صحیح باشد؟ و چه مى توان کرد با دو روایتى که دال بر وجود این موقعیت ، نزدیک ظهور حضرت و ادامه آن تا ظهور ایشان است آنجا که آمده : ((و آن (موقعیت ) نزدیک ظهور قائم ماست ، خداوند قم و اهل آن را قائم مقام حضرت حجت علیه السلام قرار مى دهد)) ((و آن در زمان غیبت قائم ما تا ظهورش خواهد بود)) که قبلا از بحار ج 60 ص 213 نقل شد.
حقیقت مطلب این است که بحث و مناقشه پیرامون دلالت برخى از روایات بر آنچه که در قم و ایران اتفاق افتاده است و سعى در برگرداندن الفاظ واضح و روشن از ظاهر خودش و به طور کلى شک دلالت این روایات و انطباق آنها بر حوادث گذشته و حال ، چیزى جز پیشداورى و حالت ضعف عقیده در تصدیق پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت طاهرین علیه السلام نمى باشد. بلکه اگر منصفانه حکم کنیم باید بگوئیم که اگر از کلمات معصومین علیه السلام که به طور تواتر اجمالى در روایات آمده اطمینان و یقین به معنا حاصل نشود مسلما خالى از حالت شک و تردید و جدل نخواهد بود.. از خداوند متعال مى خواهیم که ما و همه مسلمانان را از چنین حالتى حفظ فرماید.
ظاهر شدن خراسانى و شعیب در ایران
روایات ، بیانگر این است که ، این دو شخصیت از یاران حضرت مهدى علیه السلام بوده و مقارن ظهور آن حضرت از ایران ظاهر مى شوند و در نهضت ظهورش شرکت مى جویند.
به طور خلاصه نقش آن دو، چنانکه از منابع حدیث اهل سنت و برخى از روایات شیعه
روشن مى شود این است که در آن زمان ایرانیان درگیر جنگى نابرابر با دشمنان خویش اند و در اثر طولانى شدن آن جنگ ، سید خراسانى را به عنوان سرپرستى امورشان انتخاب مى نمایند، گر چه وى به این امر چندان رغبتى نشان نمى دهد اما با اصرار زیاد آنان مى پذیرد و زمانیکه رهبرى ایرانیان را پذیرفت ، با ایجاد وحدت کلمه در صفوف نیروهاى مسلح ایرانى ، سردار رشید خود شعیب بن صالح را به فرماندهى کل نیروهاى مسلح ، تعیین مى کند
دین ترتیب خراسانى و شعیب جنگ را در مرزهاى ایران ترکیه عراق هدایت و اداره مى نمایند و نیروهاى مستقر در شام خود را به پیش رانده و در همان زمان ، از دو جناح عراق و شام ، آماده پیشروى بزرگ به سوى فلسطین و قدس عزیز مى شوند.
ر این گیر و دار سید خراسانى با تغییرات و دگرگونیهائى در دو جبهه سیاسى ، نظامى روبرو مى گردد که عبارتند از:
الف- جبهه عراق که زیر تسلط و نفوذ سفیانى قرار گرفته و لشگریانش براى اشغال سرزمین عراق به حرکت درمى آیند که در بین راه و در منطقه اى بنام قرقیسیا با ترکان (روس ها) درگیر مى شود، چنانکه این مطلب را در مبحث جنبش او یادآور شدیم .
ب- جبهه حجاز، که حضرت مهدى علیه السلام از مکه مکرمه ظاهر مى شوند و با آزادسازى شهر مکه در آن مستقر مى گردند. در حالیکه حکومت حجاز در آن زمان توسط بقایاى خاندان فلان ، و نیروهاى قبایل بومى اداره مى شود.
آنچه از روایات استفاده مى شود، اینکه چگونگى اعزام نیروهاى ایرانى و حجاز در اخبار وارد نشده است زیرا که از دو جهت عملى نیست :
- به علت شرائط و جو سیاسى جهانى و منطقه اى .
- اینکه حضرت مهدى علیه السلام با این مسئله موافق نیست ، زیرا آن بزرگوار ماءموریت دارد که در مکه منتظر بماند تا سفیانى آهنگ آن جا نماید و معجزه فرو رفتن در زمین که پیامبر صلى الله علیه و آله به آن خبر داده به وقوع بپیوندد و علامت و نشانه اى براى مسلمانان باشد.
البته احتمال دارد که سید خراسانى ، بخشى از نیروهاى خود را براى یارى امام زمان علیه السلام به مکه مکرمه گسیل دارد، چون در روایات دارد که آن حضرت بعد از قضیه فرو رفتن نیروهاى سفیانى در زمین ، با لشکرى انبوه ، قریب به دوازده هزار تن از مکه خارج مى شوند نظر بهتر این است که این نیروها متشکل از یاران خاص حضرت و مؤمنینى است که موفق
شده اند خود را به مکه برسانند و نیز بخشى از نیروهاى یمنى و قسمتى از نیروهایى که سید خراسانى موفق شده آنها را به مکه برساند.
با ملاحظه در روایات مربوط به خراسانى و شعیب بخوبى روشن است که او در جبهه عراق موفق مى شود نیروهاى خود را از نزدیکى محل درگیرى قرقیسیا که سفیانى با ترکان درگیر است با این قرار که وى طرف درگیر در آن نبرد نخواهد بود، عبور دهد.
چنانکه ملاحظه مى شود، نیروهاى خراسانى با اینکه در نزدیکى عراق مى باشد و در جریان حرکت نیروهاى سفیانى جهت اشغال سرزمین عراق نیز مى باشند. اما از وارد شدن به این کشور خوددارى مى کنند، از این رو لشکریان سفیانى هیجده روز قبل از آنان وارد عراق شده و در آنجا دست به فساد و قتل و جنایت مى زنند، در نسخه خطى ابن حماد ص 84 آمده است که :
(سفیانى وارد کوفه مى گردد آن شهر را سه روز بر همه مباح مى گرداند شصت هزار نفر از مردم این شهر را کشته و هیجده شب در آنجا اقامت مى کند... و یاران درفش هاى سیاه نیز بدآنجا روى آورده تا در نزدیکى آب منزل مى گزینند خبر رسیدن آنها در شهر کوفه پیچیده و به گوش نیروهاى سفیانى مى رسد، آنان با شنیدن این خبر فرار را برقرار ترجیح مى دهند))
البته احتمال دارد که علت تاءخیر ورود این نیروها به کشور عراق ، درگیرى آنها با دشمنان دیگر در خلیج و یا جاى دیگر و یا جهت سرکوبى ناآرامى هاى داخل ایران باشد، چنانکه برخى روایات به این معنى اشاره دارد.
یا اینکه علت و سبب آن ، مسئله سیاسى است که آنان منتظر جو سیاسى مناسبى براى ورود به کشور عراق مى باشند اما روایت بعدى از امام باقر علیه السلام دلالت دارد بر این که علت تاءخیر، جنبه نظامى دارد، که فرمود:
(تا اینکه خراسانى و سفیانى بر آنان (اهل عراق ) خروج نموده و هر دو مانند دو اسب مسابقه ، یکى از اینجا و دیگرى از آنجا به سوى کوفه در حرکتند))
از سیاق عبارت که تشبیه به مسابقه شده معلوم مى شود که تابع شرائط مناسب نظامى و بسیج نیرو است .
اما اینکه ایرانیان نیروهاى خود را جهت آزادى مدینه منوره و یا سایر شهرهاى حجاز بیارى حضرت مهدى علیه السلام اعزام مى دارند در روایات نیامده است ، ظاهرا نیازى به اعزام این نیروها نیست ، از این رو این نیروها (ایرانیان ) که وارد عراق شده به اعلان دوستى و محبت و تجدید بیعت با آن حضرت اکتفا مى کنند چنانکه در روایت آمده است :
(درفش هاى سیاهى که از خراسان خروج مى کنند، به سوى کوفه فرود مى آیند و با ظاهر شدن آن حضرت براى تجدید بیعت حضور ایشان مى رسند))
از طرف دیگر، روایات از حرکت ایرانیان و تراکم جمعیت آنان در جنوب ایران ، که احتمالا پیشروى عمومى به سوى حجاز، و به طرف حضرت مهدى علیه السلام است خبر مى دهد.
(زمانیکه سواران سفیانى به سوى کوفه خروج مى کنند آن حضرت در پى اهل خراسان مى فرستد و خراسانیان در طلب مهدى علیه السلام برمى آیند))
برخى از روایات بیان مى کند که تجمع انبوه مردم ایران در جنوب کشور، در منطقه (کوه سفید) نزدیک شهر اهواز و تحت رهبرى سید خراسانى است ، که امام زمان علیه السلام بعد از فراغت از آزادسازى کشور حجاز متوجه این منطقه مى شود و با یاران خراسانى خود و لشکریان خویش ملاقات مى نماید و در همان جا بین این نیروها به رهبرى آن حضرت و بین نیروهاى سفیانى جنگ سختى در مى گیرد. احتمال دارد این درگیرى که گفته شد نبرد و رویاروئى با نیروى دریائى رومیان که از سفیانى حمایت مى کنند باشد چنانکه در مبحث نهضت ظهور بیان خواهیم کرد، مؤ ید این مطلب این است که نبرد بین سفیانى و یاران حضرت مهدى علیه السلام جنگى است سرنوشت ساز که راهگشاى موج مردمى ، براى یارى آن حضرت است ((در این لحظات مردم آرزوى دیدار آن حضرت داشته و او را مى جویند))
از آن زمان ، خراسانى و شعیب در زمره یاران خاص آن حضرت قرار مى گیرند و شعیب به فرماندهى کل نیروهاى حضرت منصوب مى گردد نیروهاى خراسانیان مرکز ثقل و یا هسته
مرکزى لشکریان حضرت را تشکیل مى دهند که وى براى تصفیه وضع داخلى کشور عراق و مخالفان و شورشیان و سپس در درگیرى با ترکان و در نهایت ، در پیشروى بزرگ ، جهت آزادسازى قدس ، بر آنها تکیه مى کند.
این خلاصه اى بود از نقش این دو شخصیت موعود از ایران ، طبق استفاده اى که از روایات زیاد مربوط به این دو نفر، در منابع اهل سنت و اندکى در منابع شیعه ، مى توان داشت ، این پدیده مرا بر این داشت که مجددا در روایات مربوط به خراسانى و شعیب در منابع شیعه ، بررسى بیشترى نمایم چون به نظرم رسید که احتمال دارد این موضوع از بافته هاى بنى عباس در خصوص ابومسلم خراسانى باشد.. اما بعد از بررسى در این منابع ، روایاتى را با سندهاى صحیح یافتم که از خراسانى یاد کرده بود مانند روایت ابوبصیر از امام صادق علیه السلام و غیر آن که پیرامون یمنى سخن مى گوید و روایاتى را دیدم که دلالت داشت به اینکه قضیه خراسانى موعود، نزد اصحاب و یاران امامان علیه السلام پیش از خروج ابومسلم و قبل از ادعاى دروغین عباسیان نسبت به روایات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله درباره ابومسلم و خود آنها، معروف و مشهور بوده است .
بنابراین ، جریان خراسانى در منابع شیعه نیز ثابت و مسلم است و نقشى را که روایات شیعه ، براى آنان نقل کرده در منابع اهل سنت نیز وجود دارد.
همچنین به طور خلاصه چگونگى قضیه رفیق او شعیب بن صالح در منابع ما آمده است گر چه روایات مربوط به سید خراسانى از جنب هاى زیادى ، قوى تر از روایات مربوط اوست .
پیرامون شخصیت خراسانى و شعیب سئوالهاى زیادى مطرح است ، از مهم ترین آنها شخصیت این است که آیا مراد از خراسانى در این روایات فرد معین و مشخصى است و یا اینکه تعبیر از رهبر ایران است که در زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام وجود خواهد داشت ؟
تمام روایات مربوط به خراسانى که از طریق اهل سنت و همچنین در منابع متاءخر شیعه وارد شده است به روشنى دلالت دارد بر اینکه آن شخصیت از ذریه امام مجتبى علیه السلام و یا امام حسین علیه السلام است و از او به عنوان هاشمى خراسانى یاد شده است و صفات جسمى وى را که داراى صورتى نورانى و خال بر گونه راست و یا دست راست دارد، بیان کرده است .. تا آخر
ما روایاتى که در منابع حدیث درجه اول شیعه ، مانند غیبت نعمانى و طوسى ، در خصوص این شخص وارد شده است احتمال دارد، ایشان را به یاور خراسانیان و یا رهبر اهالى خراسان و یا فرمانده لشکر خراسان تفسیر کرد، زیرا این روایات تعبیر به ((خراسانى )) تنها نموده نه هاشمى خراسانى ، اما مجموعه قرائن موجود، پیرامون شخصیت او دلالت دارد که مشخص است وى همزمان با خروج سفیانى و یمنى ظاهر مى شود و نیروهاى خود را به سوى عراق اعزام مى دارد که سپاهیان سفیانى را شکست مى دهند.
از جمله سؤ الاتى که پیرامون این دو شخصیت مطرح است ، این است که آیا امکان دارد نام خراسانى و شعیب ، دو نام سمبلیک و غیرحقیقى باشند؟ در پاسخ باید گفت : اما نسبت به خراسانى ، روایات نام او را ذکر نکرده بنابراین دلیلى ندارد که رمز باشد، بلى ممکن است بگوئیم نسبت ایشان به خراسان به این معنى نیست که حتما اهل استان خراسان فعلى باشند، چون در صدر اسلام ، نسبت دادن به خراسان به مشرق زمین اطلاق مى شده است که شامل ایران و سایر مناطق اسلامى متصل به آن که امروز تحت اشغال شوروى است ، مى شود. بنابراین شخص خراسانى اهل هر منطقه اى که از این محدوده باشد، نسبت او به خراسان صحیح است ، چنانکه از منابع درجه اول حدیثى شیعه استفاده نمى شود که او سید حسنى و یا حسینى است ، آنگونه که در منابع روائى برادران اهل سنت به آن تصریح شده است .
ما نسبت به شعیب بن صالح و یا صالح بن شعیب باید گفت که روایات ، ویژگیها و اوصاف وى را ذکر نموده است ، که جوانى است گندم گونه و لاغر، داراى محاسنى کم پشت ، صاحب بصیرت و یقین ، و اراده اى خلل ناپذیر و از جنگاوران بنام و ممتاز مى باشد. او مردى است شکست ناپذیر که اگر کوه در مقابلش بایستد آن را منهدم کرده و عبور مى کند... تا آخر. البته احتمال دارد که جهت حفظ و ایمنى ، نام او مستعار باشد تا وعده الهى محقق شود، همچنین امکان دارد که نام او و نام پدرش مشابه شعیب و صالح و یا به معناى این دو باشد. برخى از روایات وى را اهل سمرقند که هم اکنون در اشغال شوروى است مى داند اما بیشتر روایات مى گوید که او اهل رى مى باشد و با قبیله بنى تمیم نسبتى دارد و یا اینکه از یکى از بخش هاى بنى تمیم بنام (محروم ) باشند و یا اینکه وى غلامى از بنى تمیم است
به هر حال اگر این مطلب صحیح باشد احتمال دارد وى در اصل اهل جنوب ایران باشد زیرا در آنجا هنوز عشایرى از قبیله هاى بنى تمیم وجود دارد و یا اینکه از قبایل بنى تمیم که در صدر اسلام در استان خراسان ساکن شده اند باشد، که امروزه بیشتر آنان در مردم ایران هضم شده و فقط چند روستاى کوچک نزدیک مشهد از آنان باقى است که با زبان عربى هم صحبت مى کنند و یا اینکه رابطه خویشاوندى (نسبى ) با آنها دارد.
سؤال دیگر از زمان ظاهر شدن آن دو شخصیت است ، در اول فصل یاد آور شدیم که آنچه بهتر به نظر مى رسد این است که ظاهر شدن آن دو تن ، در سال ظهور حضرت مهدى علیه السلام و همزمان با خروج سفیانى و یمنى است ، البته احتمال دارد، روایتى را که مى گوید ((فاصله بین خروج شعیب و بین سپردن زمام امور را به مهدى علیه السلام هفتاد و دو ماه مى باشد)) مى توان حکم به صحت آن نمود که در این صورت ظاهر شدن خراسانى و شعیب شش سال قبل از ظهور حضرت مهدى علیه السلام خواهد بود.
اما فاصله بین آغاز حکومت زمینه سازان ایرانى بدست تواناى مردى از قم و بین ظاهر شدن خراسانى و شعیب ، به طوریکه گفتیم در روایات مشخص نشده است . مگر اشاره و قرینه هایى که مى تواند به طور اجمال آن را معین نماید، از جمله آن قرینه ها، روایاتى است که درباره شهر قم و حوادث آن مانند موقعیت جهانى ، دینى و فکرى آن شهر و اینکه همه اینها ((نزدیک ظهور قائم علیه السلام است )) وارد شده است که آن را از جلد 60 بحار ص 213 نقل کردیم ..
روایتى که از امام باقر علیه السلام در بحار ج 52 ص 243 وارد شده که فرمود: ((اگر من آن هنگام را درک مى کردم خویشتن را براى صاحب این امر نگاه مى داشتم )) دلالت دارد که فاصله بین ظهور قائم علیه السلام و بین بوجود آمدن حکومت اهل مشرق و وارد شدن در جنگى با دشمنانشان ، از عمر معمولى یک انسان فراتر نمى رود.
از جمله روایات در این زمینه ، حدیثى است که قبلا، از بحار ج 52 ص 269 نقل شد:
(خداوند آن را به مردى از اهل بیت ارزانى مى دارد که روش او بر اساس تقوى و عمل وى هدایت گر مردم است ، در مقام قضاوت و حکم بر مردم ، اهل رشوه نیست ، به خدا سوگند من او و نام او و پدرش را مى دانم ، آنگاه آن مرد تنومند و کوتاه اندام ... که داراى خال در صورت و دو نشانه دیگر بر پوست بدن دارد مى آید، او حافظ و نگاهبان امانتى است که نزد او نهاده شده است و دنیا را پر از عدل و داد مى گرداند.))
این روایت دلالت دارد که آغاز حکومت یاران حضرت مهدى علیه السلام ابتدا توسط سیدى بزرگوار از سلاله اهل بیت علیه السلام خواهد بود. که به احتمال این معنا بر امام خمینى منطبق است و یا اینکه بعد از عصر امام خمینى و قبل از ظهور حضرت ، یک نفر و یا بیشتر مى باشند زیرا چنانکه گفتیم روایت ، ناقص است ... بنابراین سید خراسانى ، آخرین شخصى است که پیش از ظهور حضرت مهدى علیه السلام بر ایران حکومت کرده و یا معاصر با آخرین فردى است که فرمانرواى ایران خواهد بود.
آخرین سؤ الى که پیرامون سید خراسانى مطرح است اینکه ، آیا او داراى مقام مرجعیت تقلید و یا ولایت امر است و یا رهبرى سیاسى در کنار مرجع خواهد بود مانند رئیس جمهور مثلا و یا یکى از برجسته ترین یاران و مشاورین مرجعى که رهبرى مردم را به عهده دارد؟
آنچه از روایات مربوط به وى بدست مى آید، این است که او رهبرى بزرگ حکومت مشرق زمین را به عهده دارد، تنها این احتمال باقى مى ماند که وى به فرمان مرجع و رهبر بزرگ ، به عنوان رهبرى سیاسى زمام امور را بدست بگیرد. که احتمالا اینگونه باشد، و الله العالم .
ما بزودى به امدادهاى غیبى و کرامات و معجزاتى که خداوند بدست آن حضرت آشکار مى سازد اشاره نمود و نیز تحول و تکامل علوم در عصر امام علیه السلام را از دیدگاه روایات بررسى خواهیم نمود.
از جمله اینکه ، حضرت ، سهله را که از سمت کربلا نزدیک کوفه است ، به عنوان محل سکونت خود و خانواده اش انتخاب مى کند که در این زمینه تعدادى روایات وارد شده است .
از دیگر اعمال حضرت ، اینکه آن بزرگوار قبل از رفتن به قدس مدتى طولانى در عراق مى ماند:
(آنگاه به سوى کوفه مى آید وتا هر زمان که خدا بخواهد در آنجا ماندگار مى شود))
کلمات کلیدی :